نویسنده‌: دکتر مصطفی مرادی

آیا آرامش و سکون و جوش و خروش یک رودخانه را به نظاره نشسته‌اید؟ و لحظه‌ای بر این همه تغییر و تحول در مسیر رود دقت نموده‌اید و از خود سؤال کرده‌اید که این همه تغییر و تحول ناشی از چیست و چگونه شکل گرفته‌اند؟ آیا اندیشیده‌اید که اگر بستر رودخانه بگونه‌ای دیگر می‌بود حرکت و سکون رودخانه هم بگونه‌ای دیگر می‌گشت؟ و آیا خط سیر جریان آب و کج و راست شدن آن ناشی از نوع خاک و سنگهای بستر و اطراف رودخانه است یا خاصیت آب این گونه است؟ و بدینگونه با نگاهی نه چندان عمیق در یک رودخانه، هزاران سؤال به ذهن هجوم خواهند آورد و از مقایسه‌ی آن با بسیاری از اتفاقات زندگی ما انسانها به نتایج جالبی می‌توان رسید.
اجتماع هم بستریست برای تمام جریانات و حرکتهای گوناگون مردم. همانگونه که بستر رودخانه از تنوع در جنس خاک وسنگهای متفاوتی برخوردار است و نقش اصلی در شکل گیری یک رودخانه و میزان سکون و حرکت آن بازی می‌کنند اجتماع هم با تنوع بافت مردمی و فرهنگهای مختلف عامل اصلی حرکتهای سیاسی_ اجتماعی بوده و شتاب و سکون آنها را تعیین می‌کند. بر عکس آب و خاک که متفاوتند و تأثیر متفاوتی بر هم دارند و گاهی از همدیگر مستقل عمل می‌کنند ولی اجتماع و جریانات برخاسته از آن کاملاًً یکسان بوده و همواره یکی عامل و دیگری معلول آن است و هرگز از همدیگر منفک و قابل تجزیه نیستند. یک رودخانه در مسیر حرکت خود دچار طغیان و جوش و خروش زیادی شده و گاه از فرازی بر نشیبی فرو می‌ریزد و گاه بستر خود را دستخوش تغییرات می‌کند که این شدت و شتاب همه ناشی از فراز و نشیب موجود در مسیر آن است و گاه چون بستر صاف و هموار است رودخانه آرام و یکنواخت مسیر طی می‌کند ولی گاهی ناهمواری بر سر راهش قرار می‌گیرد و آنرا از مسیر خود منحرف کرده و یا از پرتگاهی به پائین می‌اندازد و آبشاری بزرگ شکل می‌گیرد و نیروی زیادی در جریان آب ایجاد می‌گردد و این فراز و نشیب همواره تکرار و تکرار خواهد شد تا اینکه رود به بستری مناسب می‌رسد و آنچه که بستر نیاز دارد به آن می‌سپارد. با نگاهی به جوامع بشری می‌بینیم که تمام جریانات سیاسی_ اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی هنری منبعث از نیازهای اجتماع بوده و هر گز نتوانسته و نخواهند توانست خود را از قید و بندهای اجتماع و بستر اجتماعی رهائی بخشند و بدون تأثیر پذیری از بافت اجتماع تأثیر عمیقی بر آن بگذارند و حرکت و سکون و جوش و خروش آنها ناشی از فراز و نشیبهای اجتماع نباشد. هر «قبض» و «بسطی» در اجتماع روی دهد جریانات هم دچار قبض و بسط خواهند شد و آنها چون «علم» و اجتماع چون «باد» عمل کرده است. هر جریان و حرکتی بخواهد خود را فارغ از بستر اجتماع فرض کند به این می‌ماند که بخواهد در فضا حرکت کند که نه بستری خواهد داشت و نه سکونی. هر گز با بستر و خاستگاه خود همخوان و همگون نخواهد شد. اما گاه این بستر خود مانعی برای رشد و بالندگی جریانات می‌شود و چنان آنان را در بر می‌گیرد که جلو هر گونه حرکت و تلاشی را از آنان خواهد گرفت و بمدت طولانی آنان را در لایه‌های خود محبوس خواهد کرد و تلاشی بس سخت و طولانی نیاز است تا از این محبس بیرون آیند و خود را از این تنگنا رهائی بخشند. البته نه هر بستری محبس است و نه هر جریانی رو به رشد و صعود دارد.
این دو ارتباط تنگاتنگی با هم دارند یکی مادر است و دیگری فرزند. هر چه مادر به فرزند منتقل کند او همان را اجرا خواهد کرد و خیلی سخت است که فرزند از مادر خود فراتر رود و خود مادری کند. مگر اینکه مادر را برجای گذارد و در جای دیگر بستری تازه برای حرکت و حیات خود فراهم آورد که این هم بسیار سخت و طاقت فرساست. در جریان انتخابات و انقلابات گاه جریانی فارغ از بستر خود سر بر می‌آورد و مدتی در اوج می‌ماند و همانند رودی خروشان خراشهائی بر کناره‌های بستر خود وارد می‌آورد و سکون و آرامش را از آن می‌گیرد ولی کم کم تسلیم نیروهای بستر شده و دو باره تحت تأثیر فراز و نشیبهای آن قرار گرفته و به همان آغاز خود برمی‌گردد. مصداق این فراز و نشیبها و برگشتن و تسلیم نیروهای بستر شدن، جریاناتی است که در اجتماع ما سر برآورده، اوج گرفته و بعد از مدتی به خاموشی گرائیده‌اند. گاه چنان به خروش و جوشش آمده‌اند که لرزه بر پیکره و بستر اجتماع وارد آورده و تغییراتی در مسیر خود بر جای گذاشته‌اند اما غافل از نیروهای پیرامون خود بتدریج به همان شکل و قواره روزهای آغازین برگشته‌اند و در سردابی از یأس و نا امیدی فرو غلتیده‌اند و دو باره و چند باره از جای دیگری و به شکل دیگری سر برآورده‌اند که این را در طول تاریخ این سرزمین به وفور می‌توان دید. از زمان آغاز انقلاب صنعتی و شروع مدرنیته این مملکت با این دو مقوله آشنائی پیدا کرده و بهره‌هائی برده است واردات آن قدر زیاد نبوده‌اند که قادر به تغییر بستر باشند بگونه‌ای که همه چیز بلافاصله رنگ و بوی وطنی گرفته و همسطح فرهنگ اجتماع شده است و صنعت و مدرنیته در قالب سنت خزیده و منکوب اجتماع گشته‌اند. مثال ساده‌ی این پدیده این است که ماشین در این کشور وارد شده و امروزه تعداد آن بسیار زیاد است اما هنوز فرهنگ رانندگی و رعایت مقررات راهنمائی و رانندگی مرسوم نشده است و هر کس با فرهنگ خاص ملی و حتی خانوادگی خود رانندگی می‌کند و هیچ احترامی به مقررات اجتماعی نمی‌گذارد. مثالهای دیگر اینکه کتاب خوان و باسواد بسیار زیاد است اما «علم» و «عالم» جایگاهی ندارند. مکاتب فکری و فلسفی شناخته شده‌اند ولی کمتر کسی اهل «فلسفه» و «حکمت» است. در هر خانه‌ای وسایل ارتباط جمعی به وفور یافت می‌شود ولی ارتباطات بسیار سنتی و قدیمی است. همه قانون را می‌شناسند ولی رعایت آنرا ننگ می‌دانند. قانون‌شکنی رسم «رندان» شده است. همه از محارم و حریمها خوب صحبت می‌کنند ولی کمتر کسی حرمت انسان را نگه می‌دارد و حریمها را نمی‌شکند و .... بستر این رودخانه بس سنگلاخ است. آب را خوب جذب نمی‌کند آنرا به هدر می‌دهد و گاه بر مسیرش سد می‌شود یا آنرا از پرتگاهی به پائین می‌اندازد و آب به قطراتی یا بخاری تبدیل می‌شود و به هوا می‌پرد و آنجاست که بستر خشک می‌ماند و چشم به آسمان دوخته تا بارانی ببارد و دوباره طراوتی بگیرد. قصه ما و اجتماعمان اینگونه است مگر نه این است که بسیاری در این دیارکه سوسوئی ندارند اما در سایر بلاد کهکشانی می‌شوند و نعره در آفاق می‌اندازند که ما آنیم که علم را در «ثریا» می‌جوئیم. پس هر جریان و موجی که در بستری فراهم شکل نگیرد سرنوشتی جز هدر نیرو نخواهد داشت و در پایان به آغاز کار برخواهد گشت. تا بستری فراهم نگردد و اکثریت به اقناع فکری و عقلی نرسند از آب و از رود کاری بر نخواهد آمد و چرخه حرکت دو باره و هزار باره تکرار خواهد شد همانگونه که بر این سرزمین گذشته و خواهد گذشت. آنکه از آب انتظار حیات و طراوت دارد ابتدا بستری برای آن فراهم آورد و آنگاه به آب مأموریتی فراخور محول نماید. آنکه در این دیار خواهان تغییر و اصلاح است بستر اجتماع را دریابد و در فراهم کردن آن بکوشد که این کاری بس سخت است اما شدنی. درد این مرز و بوم ناهماهنگی و غیر یکنواختی بستر اجتماع و عدم اقناع جمعی نسبت به پدیده‌های نو در جهان معاصر است. تا مردم ایمان و اعتقاد به اصول انسانیت و لوازم و اسباب پیشرفت انسان پیدا نکنند تمام تلاشها ره بجائی نخواهند برد. بر پایه‌های لرزان این بستر ناهموار نمی‌توان رودی آرام و پربرکت جاری نمود.